حسينيه علي اصغر

تصاویر نی نی بلاکی ها در لباس حسینی

1391/9/10 17:54
4,159 بازدید
اشتراک گذاری

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

بنابه دعوتم کسانی که برام پیام گذاشتن عکساشونو می زارم تو وب ان شاالله همگی شان در پناه باب  الحوائج علی اصغر و سرباز واقعی امام عصر باشند

به حق حضرت فاطمه زهرا

++++++++

تصاویر زیبای : امیر مهدی

از وبلاک : امیر مهدی اقاقیای سفید من

http://amirmahdim.niniweblog.com/

 

 

 

 

 

 

++++++++

تصاویر زیبای :‌ ستاره خانم

از وبلاک : ستاره آسمون مامان و بابا

http://setarehkocholo.niniweblog.com/p0.php

ستاره خانم در روز عاشورای امسال

نگران نباش دخترم به همه ميرسهستاره به عزيز ماماني براي پخش نذري كمك ميكنهستاره توي دسته عزاداريستاره كنار ايستگاه صلواتيستاره در تعزيه خوني ظهر روز عاشورا

ستاره خانم نماز می خونند ماشاالله

 

ستاره خانم در شش ماهگی ماشاالله

+++++

تصاویر زیبای : هیراد رحم جو

از وبلاک : خاطرات کودکی شیر شاه

http://shirshah.niniweblog.com/

عکس های زیبای هیراد عزیز راست کلیک نمی شن

می تونید بر روی دو تا لینک زیر کلیک کنید و این عزیز را در لباس حسینی

تماشا کنید یا به وبلاک ایشان بروید

http://www.niniweblog.com/upl/shirshah/13531603417.jpg

http://www.niniweblog.com/upl/shirshah/13537814096.jpg

 

+++++

تصاویر زیبای : حسام کوچولو

از وبلاک : فندق مامان حسام کوچولو

http://hesam-maman.niniweblog.com/

 

               علی اصغر

 

                                                         منو بابام

 

               علی اصغر

 

                                                       اینم مهدیه ی جمکران.

 

       جمکران

 

اینم منم توی مهدیه

 

                علی اصغر

 

                و بعدش رفتم خونه مادرم            قربون اون نشستنت

 

              علی اصغر

 

در حال خراب کاری

 

                 علی اصغر 

 

                                 واینم عکسای روز جمعه(حرم حضرت معومه)

 

         علی اصغر

 

                                                          واینم داخل حرم

 

         علی اصغر شدم

 

                                        ظهر تاسوعا داریم می ریم خونه عمو حسین

 

         خومه عمو

 

                                                   شام عاشورا خونه مامانی

 

        خونه مامانی

 

                          پسرم داره غذای امام حسین می خوره

 

        غذا خوردن

 

                                                 وخواب گل پسرم

 

       خواب

 

                                             اینم نفس منه(محمد متین)

 

       محمد متین

+++++

 در ضمن وبلاک محترم پگاه مامان آرشیدا هم لطف کردند و پیام گذاشتند ولی متاسفانه آدرس شونو صحیح نزاشتن از این خواهر محترم هم تقاضا می کنیم آدرس شونو درست بزارن تا ان شاالله عکس فرزند محترم شونو در وبلاک بیارم

یاعلی اصغر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (38)

امیر مهدی و عمی
10 آذر 91 18:11
سلام خیلی وبلاگ زیبایی دارید خوشحال میشم به وبلاگ ما هم سر بزنید
مامان امیر مهدی (سوده)
11 آذر 91 2:24
سلام و خسته نباشید ممنون از لطف بی دریغتان.انشاالله در پناه امام حسین باشید.التماس دعا.
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
11 آذر 91 10:28
ممنون لطف کردید .
ناهید
11 آذر 91 14:13
عالی بود
پلاك 110
11 آذر 91 15:25
★█شانس نام مستعار خداست آنجا که نمی خواهد امضایش پای داده هایش باشد█★ ★█شانس نام مستعار خداست آنجا که نمی خواهد امضایش پای داده هایش باشد█★ ★█شانس نام مستعار خداست آنجا که نمی خواهد امضایش پای داده هایش باشد█★
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
12 آذر 91 13:47
سلام عزیزم حسام کوچولو توی مسابقه نی نی های فشن شرکت کرده اگه زحمتتون نیست بهش رای بدید.پیشاپیش از شما تشکر می کنیم این آدرسhttp://ninimod.niniweblog.com/post20.php و اینم کد عکسها: 0019. دو بار هم می تونید رای بدید. فقط اطلاع بدید که حسام کوچولو ازتون تشکر کنه. راستی تا پنج شنبه مهلت دارید
تحلیل
13 آذر 91 10:24
خدايا! تو را شکر مي‌كنم که به من چشمي دادي که زيباييهاي دنيا را ببينم و درک زيبايي را به من رحمتکردي تا آنجا که زيبايي‌هايت را و پرستش زيبايي را جزيي از پرستش ذاتت بدانم... به روزم
زهرا
14 آذر 91 23:00
سلام خسته نباشید خیلی وبلاک جالبی دارید
بهداد
15 آذر 91 2:55
سلام به دوست عزیز ایده جالبی بود راستی فراموشم کردیا
بهداد
15 آذر 91 2:56
انتهای هر سفر پیداست وقتی برگی باشی در باد .....
مامان امیر مهدی (سوده)
18 آذر 91 10:28
سلام چرا مطلب نمیذارید؟منتظریم.
آیدین و مامانیش
20 آذر 91 7:56
سلام درورد بر علی اصغر شش ماهه من وب پیرم رو همین الان اپ کردم لطف عکس ایدین من رو هم بزارین با تشکر
مامان امیر مهدی (سوده)
29 آذر 91 11:59
سالروز شهات جانسوز حضرت رقیه خاتون، قـبـله ی صاحب دلان، دوای دردمـــــــنــدان، کودک شــوریده حال، طائر شـــکســـته بال، رهـروی آزرده حـال، زهـره ایوان عصمت، میوه بســتان رحـمـت، مـنـبـع فیض و عنایت، مطلع نـور و هــدایت بر شما تسلیت باد...
ناهید
29 آذر 91 13:55
محفل آریائی تان طلائی، دلهایتان دریائی شادیهایتان یلدائی، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورائی
مامان امیر مهدی (سوده)
30 آذر 91 17:31
اگر میم مشکلات را برداریم زندگی شیرین میشود برایتان هزاران یلدای شکلاتی ارزومندم عمرتان طولانی قلبتان افتابی یلدا مبارک...
تحلیل
2 دی 91 15:11
از جوانی من در این است که هر روز چیز تازه ای یاد می گیریم
مامان گلها
13 دی 91 16:37
صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین نغمه های عشق باشد در نوایت یا حسین می زند آتش به قلب دوستانت دم به دم داستان جانگداز کربلایت یا حسین اربعین حسینی تسلیت باد.
مامان امیر مهدی (سوده)
15 دی 91 12:30
دعا میکنم در اخرین روزهای ماه صفر حسین خریدار اشکهایتان پیامبر مشگل گشای غمهایتان غریب مدینه شفاعت خواهتان خورشید طوس ضامن دعاهایتان و مهدی فاطمه سایبان دلتان باشد.التماس دعا.
مامان امیر مهدی (سوده)
17 دی 91 20:18
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود...تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد...با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت...تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد...وقتی همه پشت کردند اغوش میگشاید...وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود...وتنها سلطانی است که دلش با بخشیدن ارام میگیرد.خدا را برایت ارزو دارم
مامان امیر مهدی (سوده)
17 دی 91 20:19
خدایا به راستی آمرزشت امیدبخش تر از کردار من است وبه راستی رحمتت وسیع تر از پندار من، بارخدایا اگر گناهم نزدت بزرگ باشد گذشتت بزرگ تر است از گناه من خداوندا اگر نالایقم رسم رحمت تو آن است که مرا فرا گیرد زیرا که آن فرا گرفته است همه چیز را به مهربانیت ای مهربانترین مهربانان خدایا به رحمت وسیعت ؛به گذشت بزرگت ؛به مهربانی بیکرانت دعایم را اجابت کن
مامان امیر مهدی (سوده)
17 دی 91 20:21
هزار اسم داری و من از آنهمه اسم لطیف را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم وعشق می افتم خوب یادم هست از بهشت که آمدم،تنم از نور بود وپرو بالم از نسیم بس که لطیف بودم توی مشت دنیا جا نمیشدم اما ... زمین تیره بود؛کدر بود؛سفت بود و سخت دامنم به سختی اش گرفت و دستم به تیرگی اش آغشته شد ومن هر روز قطره قطره تیره تر شدم و ذره ذره سخت تر من سنگ شدم و سد و دیوار؛دیگر نور از من نمیگذرد دیگر آب از من عبور نمیکند،روح در من روان نیست و جان جریان ندارد حالا تنها یادگاری ام از بهشت و از لطافتش؛چند قطره اشک است که گوشه دلم پنهانش کرده ام گریه نمیکنم تا تمام نشود،میترسم بعد از آن از چشمهایم سنگ ریزه ببارد یا لطیف این رسم دنیاست که اشک سنگ ریزه شود و روح صخره و سنگ ! این رسم دنیاست که شیشه ها بشکنند و دلهای نازک شرحه شرحه شوند ؟ وقتی تیره ایم ،وقتی سراپا کدریم به چشم میآییم و دیده میشویم اما لطافت که از حد بگذرد ناپدید میشود یا لطیف،کاش مشتی،تنها مشتی از لطافتت را به من می بخشیدی یا میچکیدم و میوزیدم و ناپدید میشدم مثل هوا که ناپدید است،مثل خودت که ناپیدایی ... یا لطیف مشتی ،تنها مشتی از لطافتت را به من ببخش
مامان امیر مهدی (سوده)
17 دی 91 20:23
سلام دوست گرامی انشاالله بلا به دور باشد و خداوند منان گره گشای کارهایتان.
مامان امیر مهدی (سوده)
17 دی 91 20:26
پروردگارا! این تویی که اجابت می کنی دعای درماندگان را... به فریاد میرسی در گرفتاری ها... و شفای همه قلبها ی خسته ای... رحمت کن و ببخش بر بنده ای که جز تو و آستانِ مهربانی و بخششِ بی انتهایت هیچ ندارد... آمین ...
مامان امیر مهدی (سوده)
17 دی 91 20:27
پروردگارا به من آرامش ده تابپذیرم آنچه که نمیتوانم تغییردهم . دلیری ده تاتغییردهم آنچه میتوانم تغییردهم . بینش ده تاتفاوت این دورابدانم
مامان امیر مهدی (سوده)
17 دی 91 20:33
خدای مهربانم ذره ی کوچک وجودم را در دریای بیکران خداوندیت غرق کن. بگذار لحظه لحظه ی زندگیم زمانی باشد برای غوطه ور شدن در حس بندگی ات؛در حس خوب نیاز. خدای مهربانم مرا ببخش بخاطر همه ی کارهایی که نباید انجام میدادم و دادم و بخاطر همه ی اعمالی که باید انجام میدادم و ندادم. خدایا مرا ببخش بخاطر همه ی آرزوهای دور و دراز و بیهوده ام. بخاطر همه ی درهایی که زدم بجز در خانه ی تو،بخاطر همه ی امیدهایی که بستم بجز امید به تو. خدایا مرا ببخش بخاطر همه ی ندانستن هایم. مرا ببخش که در لحظه های خوشی فراموشت کردم و با کوچکترین مشکلی به یادت آوردم. خدایا دستم را که عمریست گرفته ای رهایش نکن. خدایا رهایم نکن...
نگار
25 دی 91 18:46
امروز ظهر مث همیشه از خواب بیدار شدمو با خواهرم جروبحث کردمو دوباره خوابیدم که 1هو دیدم 1 صدایی از بیرون میاد صدای جیغو داد 1 زن بود داشت خودشو می کشد که مردم تو رو خدا کمک اول فکر کردم دعوا شده گفتم بیخیال بعد دیدم نه این جیغو داد فرق داره دویدم شالوکلاه کردم رفتم بیرون که دیدم همه جلو درخونه همسایه بغلیمون جم شدن رفتم جلو تر دیدم 1 مرد افتاده زمین تو خون غرق از اینو اون که پرسوجو کردم فهمیدم تو بالکن خونش داشته در جوش میداده که چهارپایه از زیر پاش در میره با مخ بر میگرده 2 طبقه رو میاد ژایینو ژخش زمین میشه. بچه های معصومش بالا سرش نشته بودن داشتن خودشونو میزدن دوتا پسر که دبستانی بودن مرده از جاش که بلند شد کل صورتش ترکیده بود من که پا گذاشتم به فرار طاقت دیدن نداشتم امبلانس اومد بردش اما هنوز تصویرش تو ذهنمه از ظهر اومدم اینجا تا ازتون خواهش کنم دعا کنید براش دعا کنید خدا به بچه های مظلومش رحم کنه تو رو خدا دعا کنید هیچیش نشه سلام حرفی که بالا زدم واقعیت ممنون میشم توهم دعا کنی براش
مامان امیر مهدی (سوده)
16 اسفند 91 11:44
سلام خسته نباشید امیدوارم رفع بلا و گرفتاری شده باشید.من الله توفیق.
وهابیت...
16 اسفند 91 22:06
سلام وهابیت پاسخ دهد ! آیا ساخت گنبد و بارگاه حرام است؟
مامان امیر مهدی (سوده)
26 اسفند 91 22:03
سلام دوست گرامی انشاالله به حق امام رضا که عاشقشم خدا گره از مشکلاتتون باز کنه.من حقیر برایتان دعا میکنم اگه خدا قبول کنه.ممنون از دعای زیبایتان در حق پسرم.
مامان امیر مهدی (سوده)
27 اسفند 91 17:16
با ارزوی ۱۲ ماه شادی ۵۲ هفته خنده ۳۶۵ روز سلامتی ۸۷۶۰ساعت عشق ۵۲۵۶۰۰دقیقه برکت ۳۱۵۳۰۰ثانیه دوستی سال نو پیشاپیش مبارک *
آیدین و مامانیش
11 فروردین 92 16:07
سلام سال نو مبارک خیلی وقته آپ نمی کنید عکس پسر منم نذاشتین
وهابیت...
14 اردیبهشت 92 23:14
آیا حدیث عشره مبشره صحت دارد؟ همچنان منتظر حضور گرمتان و دیدگاهای ارزشمندتان هستیم... اجر شما با حضرت زهرا(س)
وهابیت...
18 اردیبهشت 92 19:33
ولین کسی که قبر صحابه را نبش کرد...؟! همچنان منتظر حضور گرمتان و دیدگاهای ارزشمندتان هستیم... اجر شما با حضرت زهرا(س)
مامان امیر مهدی(سوده)
28 اردیبهشت 92 1:08
سلام کجایید شمااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟
مامان مرضیه
29 اردیبهشت 92 18:00
از خانه پدر رفته تنها به سفر رفته اين‌جا همه دلتنگيم صبر همه سر رفته برگرد پدر برگرد اي‌ رفته سفر برگرد برخيز و براي ما سوغات بخر برگرد وقتي كه پدر دور است هم خانه ما كور است هم جان همه اين‌جا پژمرده و بي‌نور است الان يكي در زد يك دفعه دلم پر زد گفتم پدرم آمد ماه از دل شب سر زد امّا تو نبودي آه شب ماند و نيامد ماه آن روز خوشم، آن روز كه تو برسي از راه
مامان امیر مهدی (سوده)
22 مرداد 92 23:41
سلام در وبلاگی که ادرس گذاشتید برایتان کامنت گذاشتم گاه گاه انسان بسیار رنج میبرد تا اینکه حق داشته باشد هرگز نگوید من بیاندازه خوشبختم..."الکساندر دوما"
مامان ایلیا
3 مهر 92 1:13
پیر همه بود اگر چه او کودک بود صبرش ز غریبی پدر اندک بود میکرد به نی اشاره میگفت رباب ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود.. سلام. واقعا وبلاگ زیبایی دارید،من که فوق العاده خوشم اومد و لینکتون کردم. خوشحال میشم به وبلاگ ماهم سر بزنید
مامان ابوالفضل
28 آذر 92 11:49
با سلام .ابوالفضل آقا منتظر نگاه های زیبای شماست .خوشحالمون میکنید بیاید پیشمون.