حسينيه علي اصغر

اصغر آماده است

1391/7/25 14:19
1,259 بازدید
اشتراک گذاری

قنداقه اش را بست، حالا اصغر آماده است
سرباز آخر را خودش میدان فرستاده است

از موج آغوش پدر تا اوج خواهد رفت
از نسل ماهی های دریاهای آزاد است

نه ضربت شمشیر می خواهد نه نعل اسب
شش ماهه خیلی اربا اربا کردن اش ساده است

تیر سه شعبه کار خنجر می کند اینجا
سر، با همین یک تیر روی شانه افتاده است

از رنگ سرخ آسمان پیداست اینجا هم
سالار زینب امتحان را خوب پس داده است

زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است

شعر از زهرا بشري

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

امام عشق
18 مهر 91 21:53
جان مولا دلم كباب شد
امام را دعا كنيد
19 مهر 91 0:21
گر اب شد ميسر....
زهره
19 مهر 91 8:23
سلام اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم
نازنین عادل
19 مهر 91 17:16
سلام ممنون بابت اون شعر زیبا چقد خوبه که اشعار رو اینجا جمع کردین خیلی خوبه از خوندن هر کدومشون لذتی بی اندازه بردم سپاس
مامان امیرناز
20 مهر 91 19:03
سلام من عاشق این اقازاده هستم نذر کرده بودم اگه بچه ام سالم به دنیا اومد ببرمش مراسم شیرخوارگاه درست محرم شش ماهش بود که لباس علی اصغر تنش کردم همیشه روضه اش جیگرمو اتیش می زنه دوست داشتین عکس اون روزش و بدم بذارین خیلی خوب شده
ناهيد مامان فاطمه گلي
20 مهر 91 23:35
دلم آشوب شد گريه ام گرفت يادم امد٣سال پيش وقتي دخترم مي خواست دنيابياد درست .تاسوعابودصداي هيئت هافضاي بيمارستان رو پركرده بودندبعداز ١٦ساعت دردداشتم ميمردم متوسل شدم به علي اصغروپدربزرگوارش واهل بيتش قربونشون بروم كه روي هيچ كس رو زمين نمي اندازن انهابودن كه منو شفاعت كردن وامسال هم پسرم چند روز قبل از محرم دنيامي ايد ومن تنهاكاري كه مي توانم كنم كفن پوش ببرمش ودرمراسم علي اصغر شركتش بدم شعرها خيلي زيبا بود خوشحالم كه چنين وبلاگي دربين ني ني وبلاگها هست ممنون
سپیده
20 مهر 91 23:48
مامان حسام کوچولو
21 مهر 91 15:05
ممنون که به ما سر زدید بابت شعر زیباتون ممنون . وب زیبایی ذارید لینکتون می کنم. ما رو هم از دوستای خودتون بدونید.
زهره
24 مهر 91 8:33
سلام وقتــي سکوت خــدا را در برابر راز ُ نيــازت ديدي نگــو خـدا با مــن قهر است... او به تمـام کـائنات فرمــان سکوت داده تــا حرف دلـــت را بشـــنود... پس حرف دلــت را به او بگــو...
امام را دعا كنيد
24 مهر 91 18:58
برون حجره همه پای کوب و دست افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می زد ياجوادالائمه
مامان رقیه
25 مهر 91 14:09
سلام. التماس دعا....